بهانه
وقتی جدایی دلم تورا بهانه میکند
تمام شهر کوچه را پر از ترانه میکند
دگر خزان هجر تو صبر مرا مقام نیست
ببین خیال سوختنت مرا پروانه میکند
سکوت چگونه سر کند اگر نفیر حنجره
شکایت غم تو را چو نی زمانه میکند
غریق بحر عشق تو امید ساحلش چه سود
که ناجی روز تدبیر خواب کرانه میکند
تشنه دشت طلبت سراب عقلم چه سود
چشمه آب لیلی ات مرا دیوانه میکند
همه عمر خوانده ام مرگ فراقت به دعا
عجب ز این تیر دعا چه خوب کمانه میکند
(arash.kh)