باران
ببخش باران اگر خیسم به زیر آن نگاه تو
ببخش باران اگر معصوم شدم غرق گناه تو
ببخش باران اگر در من نبودش طاقت رفتن
ز برق تیغ چشمانت ز مژگان سپاه تو
ببخش باران اگر تنها میان کوچه حسرت
چه شبها را به سر کردم به امید پگاه تو
ببخش باران اگر عمری به زیر بار غربتها
شدم مظلوم بی یاور به سیلاب پناه تو
(arash.kh)
هوای تو
شکسته تار کهن ام کرده هوای چنگ تو
شیشه دلشکسته ام کرده هوای سنگ تو
فصل سراب و حسرت آیندها به سر رسید
رفته ز نور دیده ام کرده هوای سنگ تو
خسته از این امید شدم چو سایه ای ز بید شدم
گوش پر از نصیحتم کرده هوای زنگ تو
سپید من آرش اگر گشته مجنون ز غمت
عقل و جنون رسیده ام کرده هوای تنگ تو
گشته اگر به تیغ تو حیات جاودانی است
جان به لب رسیده ام کرده هوای جنگ تو
(arash.kh)